زنگ بیداری
عقربه ها آبستن مرگ اند
ساعت را برایم کوک کن
تا در کابوس هایم گم نشوم
آنگاه...
آغاز خواهم کرد
زنگ بیداری ام با چشمانت.
=============================================
مرد مرده
به مرد مرده ای حسادت می کنم
به هیچ انسان زنده ای نه!!
من، به مرده ای حسادت می کنم
که تو را هرگز ندیده است
=============================================
انتظار دریا
عشقت دریایی کبود
هر چه پیش می روی انتها را دور
پیش سر امیدها ، افتادن ها
عشق تو را تابستان چه زیباست
عشق تو آن زیبایی است که سرازیر نمی شود هرگز
خونی لباب و جاری
سال ها، سدها در هراس از او
و ساحل نیمه گرم غروب
کز کرده در رویای کودکان
عشقت پرستویی است بر فراز دریای بی جزیره
محبوبم
چه کسی جمع می کند بطری های شکسته را از چشمت
تنهایی را چه کسی ناله خواهد کرد
در تمام این اقیانوس ها یک نا خدا
تنها یک نا خدا
به تو می بخشد دریاهایش را ..محبوبم!
سلام
نوشته هات خیلی پر محتوان و بعضی هاشون واقعا تکان دهنده ....راستی میشه بگی شعرات از کدوم شاعرن؟