¦¦ EnrIque PersIan ¦¦ :: the first website persian for enrique f

enrique, iglesias, enrique iglesias, enrique+iglesias, www.enriquepersian.com,انریکه ایگلسیاس ، موزیک ، انریکو ،‌ دانلود

¦¦ EnrIque PersIan ¦¦ :: the first website persian for enrique f

enrique, iglesias, enrique iglesias, enrique+iglesias, www.enriquepersian.com,انریکه ایگلسیاس ، موزیک ، انریکو ،‌ دانلود

دانشگاه ما ...

یکشنبه و دوشنبه که رفته بودم دانشگاه.. شب مه اومدم اینقدر خسته بودم که نای نشستن رو نداشتم ...افتادم روی مبل...عین تن لشا..!!
یکشنبه که امتهان پایان ترم مبانی کامپیوتر داشتیم...
منم خودم اون روز اصلا هیچی نخونده بودم ...یعنی ساعت ۳۰/۹ که بیدار شدم ... تا ساعت ۱۰ کارهای متفرقه.... از ساعت ۱۰ هم نشستم پای جزوه ها...تا ساعت ۱۱ که بعد برم دانشگاه..
بابا هی توی این صف اتوبوس ایستادیم...مگه اتوبوس مورد نظر میاد...واییییییییییییی...
نزدیک به ۴۰ دقیقه همین جور ایستادم...آخه گفتم اگر بشینم ممکنه خوابم بیاد اونوقت دیگه امتحان رو معلوم نیست چه جوری بدم...
بابا یکی نیست بگه شما که اتوبوس فلان منطقه رو نمیخواین امروز از این مسیر بیارید یه اطلاع بدبد که ملت اینقدر بهتون سرکوفت نزنند...هر کس میومد منتظر میشد...مگه اتوبوس میومد..نزدیک به ۸ نفر اومدن و رفتن من احمقم که عین خیالم...تابلو شده بودم یه ۴۰ دقیقه هم ایستاه بودم... اعصابم خورد..رفتم یه تاکسی گرفتم...
پیش خودم گفتم الان که دیر برسم سر جلسه آخه قرار بود ساعت ۳۰/۱ سر کلاس باشم
هیچی دیگه ... رسیدم دانشگاه دیدم ساعت ۳۰/۲ ... اومدم توی راه رو ...
اههههههههههههههههههههههههههههه
بازم بچه های الاف گرافیک نشستند .. همیطور ولو... استاد هم که نداریم طبق معمول..
نشستیم سر کلاس گفتم یه دید بزنم به جزوه ها بد نیست لا اقل یه امروز رو بشین پای خوندن
بگذریم...
استاد که اومد .... از ۲۵ نفری که بودند فقط یه ۸ نفر مونده بودیم...!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استاد گفت پس بقیه؟؟؟<< گفتیم اینقدر شما دیر کردین که این بچه ها هم یه روز که سر وقت اومدن شما نبودید..آًا به این زنگ بزن به اون زنگ بزن...خلاصه این لشکر شکست خورده رو جمع کردیم...
منم امتحانم رو بد ندادم...هیییییییییییییییییی....راضیم ... لااقل زیر ۱۵ نمیگیرم
بابا هیچ کی به من که تقلب نمیداد .. هر کی دور من نشسته بود از من بدتر... این چی میشه .... :::: بابا زیاده نمیتونم بگم:::::
اون یکی چی :::: باید شکل بکشی .. طولانیه::::
واییییییییییییی....نمیدونم چی شد اصلا..

بعد اونم خواستیم بریم امتحان ورزش بدیم.. این یکی هم معلوم نبود کجاست...
ای بابا...عجب گیری افتادیم
امتحان ورزش هم هپلو شد رفت..
مملکت وقتی گل و ببل باشه بهتر از این چی  می خواین ؟؟؟ ها؟!!


======
دوشنبه هم که کلاس فتوشاپ رو به خوبی گذروندیم...
این استادم یه سوالی داد مخ خمه رو کار گرفت.... بیچاره بچه ها چقدر سعی کردند اما هیچ کس آکی ُ‌ نداد..
بعد هم گفت برای جلسه بعد یه آرم ُ سربرگ ُ‌کار ت ویزیت شرکت آسمان گستر رو بزنید..
منم خداییش با آرمی که زدم خیلی حال کردم ..اصلا با همشون حال کردم .. فکر نمی کردم اینقدر با حال بشه..اه هههههههههههههههههههههههههه!!
بعضی می گفتن خودت زدی؟؟؟!!‌باورشون نمیشد...کیفم کوک شد اون روز...
در کلاس زبان هم .. که
طبق معمول استاد معلوم نبود داره برای کی درس میده...
همه داشتن از منگی خواب میمردن...
این کلاسمون هم عوش شد ... به خاطر گرمای هوا...
( آخه انصافت رو شکر...دریچه کولر میزارند اما روشن نمی کنند... چی بگم خوبه..؟؟!)
برای همین استاد به همه تسلط داشت...
نمیشد که سرت رو بزاری پایین... سوتیش خیلی بزرگ بود..
منم که باید گام به گام بگیرم..
آخه حالش رو ندارم بشینم هی از دیکشنری نگاه کنم ..
وقتی نسیه هست آدم دیگه نقد نمیچسبه که..!! ااااااااااا
راستی یه مشکل نوین دیگه که باید بهش اشاره کنم..
این عوش شدن این کلاس هاست..
ما بیچاره ها هی باید بگردیم ملاس کجا تشکیل میشه..
آخه وقتی دفتر دانشگاه رو هی عوض می کنند...
دیگه از کلاساش چی میشه انتظار داشت...

خدا آخر و عاقبت ما و شما رو خطم بخیر کنه..( آمین)!

نظرات 1 + ارسال نظر
من شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

خوش به حالتون! فتوشاپ بهتون یاد میدن! من که مرده ی فتوشاپم ولی اصلا حال کلاس رفتن ندارم. خوش به حال بچه های گرافیک. دو تا از دوستهای خودم و همچنین پسر داییم هم گرافیک می خونن. خیلی رشته ی توپیه. راستی... هنوز جرات نکردم کلیک راست کنم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد