¦¦ EnrIque PersIan ¦¦ :: the first website persian for enrique f

enrique, iglesias, enrique iglesias, enrique+iglesias, www.enriquepersian.com,انریکه ایگلسیاس ، موزیک ، انریکو ،‌ دانلود

¦¦ EnrIque PersIan ¦¦ :: the first website persian for enrique f

enrique, iglesias, enrique iglesias, enrique+iglesias, www.enriquepersian.com,انریکه ایگلسیاس ، موزیک ، انریکو ،‌ دانلود

دانشگاه ما ...

امروز توی دانشگاه سر کلاس برنامه نویسی که شاید اگر بخوام راست بگم فقط 50% مطلب رو گرفتم ...
یه طورایی درس میداد ... بعضی از مسائلش خیلی درکش سخت... نمیدونم شما تا حالا با برنامه C کار کردید یا ... اما اگر بلدید خوش به حالتون...
بگذریم...
امروز یکی از دوستام ماشین آورده بود .. تازه گفتش که این آخرین باره مه ماشین میارم .. چون به بنزین و رفت و آمدش نمی ارزه...راست میگه
خداییش وقتی با یه اتوبوس اونم با بلیط 50 تومن میتونی بری دیگه چه کاره که ماشین بیاری...( اووووووووو کی میره این همه راه رو!)
خلاصه ..
ساعت 3/30 بود که استاد گفت تا ساعت 4 برید استراحت کنید ... دوباره بیاین.. بچه ها هم که از خداشون...( آخیش منم یه نفس کشیدم ... به قول
اصفهانیها داشتم می پکیدم!! )
اومدیم بیرون ..
ما 6 نفر بودیم که همیشه با همدیگریم..
رفتیم سوار ماشین این دوستمون شدیم.. گفتیم دیگه ولش کن سر کلاس نریم.. ( بازم دودر بازی) کی حال داره... دوباره باید این مخ رو کار بگیریم
به قول معروف وللش..!
بازم بینمون بحث شد که پس ورزش چی... یا اگر دوباره سر کلاس غیبت بخوریم..!
گفتیم بریم یه دید بزنیم سالن ورزش رو...همین که رسیدیم سر درش ...دیدیم روی در با یه کاغذ چسبوندن..
قابل توجه دانشجویان عزیز امروز کلاس ورزش برگذار نمی گردد .. لطفا روز سه شنبه تشریف بیاورید.
اهههههههههه... ما هم که از خدامون بود ... جون .. خلاص شدیم رفت دیگه..اوه..
یه نکته کوچولویی هم اشاره کنم....
اگر دقت کرده باشید نوشته بود روز دوشنبه تشریف بیاورید..!
بابا کی حال داره یه روز به خاطر این ورزش بیاد...ما زبانش رو کنسل کردیم.. این که دیگه...!
چشماتون رو درویش کنید ... این تیکه با سانسوره..
اون کلمه سه شنبه رو با اجازتون کندیم!!!!!!!!!!!
موضوع هم فقط بین ما 6 نفر بود....( آخیش اینم از این ... حالا برو که رفتیم)
هر کسی هم بیاد از گروه ما دیگه نمیدونه که سه شنبه کلاس هست..... هیچ کس سه شنبه نمیاد ما هم غیبت نمی خوریم..!!
جاتون خالی اومدیم توی شهر یه شیر موز با نمیدونم اسمش چی بود مخصوص اصفهان منم اولین بار بود که خوردم...
خوردیم... بعدش هم دو نفر از بچه ها رو که خونشون توی خوده شاهین شهر بود رسوندیم... البته یکی دیگه هم بود که نیومد..!
اون دو نفر دیگه هم که خونشون ملک شهر .. فقط من از بخت برگشته خونم اصفهان... ( تنها و بی کس)!
هیچی .. تا رسیدیم سر سه راه ملک شهر ( جایی که باید از هم جدا می شدیم) ماشین یکدفعه آب و روغن قاطی کرد..
زدیم یه گوشه ...
این در برای رادیاتور که باز کرد .. واییییییی... با اینکه فاصله داشتم ... کلی قطره های ریز پاشید روی پیرهنم... پیرهن منم که سفید بود...
شدم الستون و ولستون..!!! خالخالکی شدم..
منم گفتم بی خیال...
( آخه بابا این رفیق ما باباش مایه داره... خودشم که به سلامتی تا سه ماه دیگه... { آره دیگه ! } این ماشین هم به قول خودش یه 6 ماهی بود افتاده بود
آورده بود حالا ... بدون اینکه چک کنه ... این وضعش)
کلی آب بیار بریز روی ماشین ... تا خنک بشه...
منم که تهایی نیم ساعت ایستادم .. تا اتوبوس گیرم بیاد ... هوای به این گرمی... دلم می خواست بمیرم...
اینم از امروز دانشگاه ما...
حالا فردا هم باز باید برم ...
فردا دیگه چه غصه ای داریم خدا میدونه..$#%^&*!×÷

نظرات 3 + ارسال نظر
هنگامه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:53 ب.ظ http://ssevenn.blogsky.com

سلام

وبلاگ خیلی خوشگلی داری .
من همیشه میام تو وبلاگت ولی تا می خوام نظر بدم یه چیزی می شه که نمی تونم نظر بدم .

ممنون از نظراتت تو وبلاگم .
موفق باشی وسربلند دوست من .

ایمان(امین)مثل خودت دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:31 ق.ظ http://djximan.persianblog.com

سلام دوست من.میخوام بهت بگم انریکه رو انریکو تلفظ نکن.
یه سر به وبلاگم بزن.

زهره سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.zohrehn.blogsky.com

سلام
خواستم بگم غصه نخور شایدم یه روزی تو پولدار شدی با یه ماشین آخرین سیتم اونوقت کس دیگه ای به حال تو حسرت خورد..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد